کد خبر: ۴۲۷۱۹۶۹
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۲
یادداشت

آقا سیدمحسن در کلام یار دیرین 

آسید محسن همچون کشکول بود که هر صنفی در هر سنی مشتاق دیدارش بود. در مسجد، دفتر کار و خانه با روی باز استقبال می‌نمود. غنی از تعریف است چون از جنس مردم و شناخته شده بود. دوری از هیاهو و خودنمایی و عُجب از صفات بارز ایشان بود، همانی بود که بود، وجود پنهانی نداشت، ظاهر و باطنش یکسان و برای همین بعد از سه سال آسمانی شدنش مراسم یادبودش همچون مرجعی عالی مقام برگزار شد، آن هم غالبا با حضور نسل جوان و آیندگان کشور.

آقا سیدمحسن در کلام یار دیرین 

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحسن شفیعی، رئیس سابق نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌های خوزستان بامداد ۲۸ اسفندماه سال ۱۴۰۰ بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. مراسم بزرگداشت سومین سالگرد وی شامگاه ۲۳ اسفندماه با حضور شخصیت‌های استانی و عموم مردم در یادمان شهید علی هاشمی اهواز برگزار شد. به همین مناسبت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن انصاری، استاد حوزه علمیه و دوست سال‌های دور ایشان در یادداشتی که در اختیار ایکنا خوزستان قرار داده یاد مرحوم شفیعی را گرامی داشته است. 

«آسید محسن» همچون کشکول بود که هر صنفی در هر سنی مشتاق دیدارش بود. در مسجد، دفتر کار و خانه با روی باز استقبال می‌کرد.

غنی از تعریف است چون از جنس مردم و شناخته شده بود. دوری از هیاهو و خودنمایی و عُجب از صفات بارز ایشان بود، همانی بود که بود، وجود پنهانی نداشت، ظاهر و باطنش یکسان و برای همین بعد از سه سال آسمانی شدنش مراسم یادبودش همچون مرجعی عالی مقام برگزار شد، آن هم غالباً با حضور نسل جوان و آیندگان کشور.

عالمی بود که با تمجید و تعریف و تکبر میانه‌ای نداشت. در ۴۵ سال رفاقت صمیمانه بدون قهر، خلافی در کلام و عمل از ایشان مشاهده نکردم بلکه همه مهر، محبت، خوبی و صفات حمیده دیگر بود. 

از سال ۱۳۵۶ همیشه برای لحظه دیدارمان لحظه شماری می‌کردیم، عجیب به هم علاقه‌مند بودیم. همیشه دیدارمان حضوری و ساعت‌ها و در قدیم، شبانه‌روزی بود. سوم راهنمایی و اول و دوم دبیرستان با هم در اهواز و سوم دبیرستان با هم در قم بودیم. ایشان برای دیپلم به اهواز مراجعت کرد و من به تهران. از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ علاوه بر دیدار حضوری ارتباط نامه‌ای داشتیم که نامه‌های ایشان را پیش خودم نگه داشته‌ام. اول مخالف نگه داشتن نامه‌ها بود ولی این اواخر می‌گفت اسناد تاریخی برای نسل‌های آینده بمانند. 

علاوه بر مطالب دوستانه، گاهی تذکراتی درباره نماز شب و یا دعا برای رزمندگان و امام راحل(ره) در حاشیه نامه می‌نوشت. با هم حال واحدی داشتیم و مقام، سبب دوری از دوستانش و مردم نمی‌شد. هر چیزی را در جای خود رعایت می‌کرد. یادم نمی‌آید که غیر از یک بار به من ببخشید گفته باشد. این یعنی تمام کلام‌ها و اعمالش حساب شده بود، بنابراین نیازی به ببخشید نبود.

واقعاً دوری ایشان برای همه علاقه‌مندانش سخت است، خصوصاً من که با ایشان بزرگ شدم و قلبم مملو از خاطرات است. همدیگر را می‌فهمیدیم و با نگاه حرف‌های همدیگر را تشخیص می‌دادیم. خاطره زیاد است اما همراهش اشک جاریست و تحمل من هم اندک.

آقا سیدمحسن در کلام یار دیرین 

همین ماه‌های آخر حیاتش نزدیک غروب آمد. من گفتم این چه وقتی است؟ حتما الآن به مسجد می‌روی. گفت: نه پیش شما می‌مانم و کسی را به جای خودم می‌فرستم. این روزهای آخر، پیام داد که آشیخ حسن ما در مرز ۶۰ سالگی هستیم باید آماده باشیم. خاطره از ایشان زیاد دارم ولی خیلی‌ها را نمی‌شود بیان کرد. دیدار آخر ما سه ساعت قبل از هجرانش بود؛ چه جلسه شادی بود؛ همراه با شکوه‌ها اما با دلی بی‌کینه و بی‌خبر از وداع آنی و ناگهانی یار مجبوب و دیرین. پروردگارا در این ماه مبارک رمضان روح پاکش را از نعم الهی مستفیض فرما. عاش سعیدا و مات سعیدا.
 
محمد‌حسن انصاری

انتهای پیام
captcha